۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

خود گفته ها
-انسان همواره در درون مرگ زندگی می کند. 
-نیاز را به درگاه بی نیاز باید برد.
-عالم سراسر در فغان است از فراق ازلی.
- من بر ساحل تو، و تو بر ساحل من ایستاده ایم، هرگز مباد که در ژرفای یکدیگر غرق شویم!
- وقتی به فراسوی ابرها می رسی و از آن بالا به زمین می نگری با خود می گویی نکند زمین های دیگری هم وجود داشته باشد.
- سکوت، با خود سخن گفتن است.
- به گام هایش گوش کن! آنکه با تردید به سراغ تو می آید، چه دام ها که برایت ننهاده است !
- ترس، با غروب نور آغاز، و با طلوع آن پایان می یابد.
- دوستی، فاصله ای است که ما با دشمنی داریم.
- تفاوت میان زندگی ومرگ تفاوت میان شدن و بودن است.
- ای کاش می شد عقل را به سلاخ خانة عشق کشید.
- من هرگز ندیده ام که برگ های پهن در سایه گستری خسیس باشند.
- هرچیز در این عالم شبیه خود را پیدا می کند.
- همواره چیز های کوچکی هستند که ما را خوشحال کنند.
- بدترین حالت ممکن، واقع شدن در حالت بینابینی است.
- چه وحشتناک خواهد بود اگر دیر متوجه خیر بودن شرّ شویم.
- زمانی که انتظار نداری از راه می رسد!
- آن باش، که هستی!
-معمولاً چیزی که می گوییم آن را تجربه کرده ایم.
- آنکه فاقد چیزی است، به جدّ واجد چیزی با اهمیت تر است.
- آنکه باد می کارد طوفان درو خواهد کرد.
- سرم زیادی پایین بود، به خود فرو رفتم، آن را زیادی بالا گرفتم، از خودم یادم رفت.
- دعا دروازة ورود تو به ایمان است.
- مورچه ها جهان را با چشمان کوچک خود می نگرند.
- من جفای دوست را به وفای دشمن ترجیح می دهم.
- انسان بندة عادات خویش است.
-عاشق اگر از دوست دست بدارد،معشوق دست بر نخواهد داشت.
- آنکه بر بلندی می ایستد، خیالاتی می شود.
- آنکه به زیبایی ها توجه ندارد، ندیم زشتی ها خواهد شد.
- جنون بهایی است که عاشق می پردازد.
- مشغول گل باش و پروانه بودن را بیاموز.
- من از آن رو با زمین دوستم که هر چه از آن می روید، زیباست.
-  شده است آیا از خود بپرسی که چرا زمستان با لباس سفید و بهار با لباس سبز می آید؟
- زندگی را بر سر و روی خود بپاش و آن را دوست بدار.
- در حیرتم که  چرا ما آدمیان به بر آمدن و فرو رفتن خورشید خیره می شویم و به این همه نور از بام تا شام بی توجهیم!
- جاری با طراوت باران از دیدگان ابر، آب؛ رقص با شکوه  برگ و شاخه ها در خَماخَم نگاه من، باد؛ آن  بالا روندة گدازندة که مملو از حرم و حریق است، آتش و آن همیشه فرو افتاده به پای آب و باد وآتش، خاک نامیده شد ... . پس بی تردید و به آسانی دریافتم که زمین مادرِ همگان است و اینهمه را من که آدمی نامیده می شوم و فرزند زمینم، پس از هر رویدادی و در گذر ایام به این نام ها خواندم. 
- درختان را نگاه کرده ای که چه زیبا راز خاک را فاش می کنند؟
- فوج، فوج ابر به هم می پیوندند، تا  از کرامت پروردگار آب طلب کنند.
- ما آدمیان معمولاً پریشانِ چیز هایی هستیم که به غایت بی مقدارند.
- چه سود، مبهوت نگاهی که تو را نمی نگرد؟
- چه زیبا، رخسارة پیدا و پنهان خداوندی را می توان بر روی رنگارنگ گل ها دید.
- آنکه می بخشد،برندة واقعیست.
- مسایل کوچک خود را حل نشده باقی بگذار، چرا که مسایل بزرگ تری از راه خواهد رسید. 
- کسی که دوستی و دشمنی را نیاموخته، مستحق کینه توزی است.  
- آدمی از سر اجبار است که به دیگری تن می‎دهد.
- در خاطرات من دیروز به خاک سپرده شده است.
- هیچکس به اندازه‌ی غرایزم با من صادق نبوده است.
- معمولاً آنچه بیان می‌شود ماسکی است بر روی آنچه بیان نمی‌شود.
- فقط تنهایی پناهگاه تنهایی است.
- آدمی فقط در خود تکرار می‌شود.
- صحبت از چیزی معنای آن را محدود می‎کند.
- مخاطب است که واژه‌ها را متولد می‌کند.
- زندگی تجربه خطا های ماست.

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

مقدس و نامقدس
کودکی می گفت به اتفاق پدر و مادرم برای خرید کیک به شیرینی فروشی رفتیم. می‌خواستیم به مناسبت تولد امام رضا (ع) کیکی بخریم و دمی خوش باشیم. پشت شیشه‌ی شیرینی فروشی کیکی توجه مرا به خود جلب کرد. من با زبان کودکانه‌ام خواستم که کیکی را بخرند که تمثال مبارک امام رضا (ع) را به صورت کیک درآورده بودند. پدر و مادرم قبل از خرید، مقداری با هم صحبت درگوشی کردند که من متوجه صحبت ایشان نشدم. بالاخره تصمیم گرفتند آن را بخرند. پس از خرید روانه‌ی منزل شدیم تا آن را بخوریم. با هزار سلام و صلوات و مواظبت، مراسم برش و خوردن کیک فرا رسید. بشقاب‌ها و چاقو و چنگال را آماده کردیم. نوبت برش کیک که رسید، مانده بودیم چگونه کیک را برش بزنیم که به ساحت مقدس حضرت ایشان توهین نشود. واقعاً گیج شده بودیم. تصمیم گرفته شد که دور تا دور کیک را که از تمثال مبارک فاصله داشت از تصویر جدا کنیم. سپس تصویر را با احترام خاصی در یخچال گذاشتیم تا بعداً تکلیف آن روشن شود.

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه


یاد دیار
آخ که چه دوست دارم به دیار مألوف خویش بازگردم. جایی که مردمانش هنوز با قوقولی قوقوی خروس از خواب بیدار می شوند و با واق واق سگ به خواب می روند. دوست دارم شب هنگام ها  زیر آسمان پر ستاره بخوابم و روز را به سلام خورشیدی بروم که نور زیبایش را بی دریغ نثارم می کند، روان زلال  آب را به نظاره بنشینم  و انگورهای پاییزی را در آن بشویم. در این میان وقتی به پایین روستا می نگرم، پیرزنی را می بینم که هنوز مرا در خاطر خویش با اجدادم همسان می انگارد و از دور مرا به انارهای تَرَک خورده اش تعارف می کند. من نیز به احترام آن همه صدق و صفا اناری را برمی گیرم و آن را به نام سهراب و به یاد او می شکنم و با خود نجوا می کنم که : " چه خوب بود دانه های دل مردم پیدا بود. "  

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه


فرار از قربانگاه
از آن هنگام که از قربانگاه فرار کرد، هیچگاه نیاسود. اگر مقدر شده بود که او را قربانی کنند، چرا و چگونه فرار کرد؟ طفلکی بر اساس یک نادانی ازلی با دیدن فرشتة مرگ پا به فرار گذاشت. از روزی که فرار کرده‌ بود، آرام و قرار نداشت. هر روز دردی و هر لحظه رنجی او را می‌آزُرد. به هرسو نظر می کرد، ناجنسان را می‌ دید که به او به دیده‌ی یک غریبه مینگرند. آه که اگر آنجا قرار می داشت و می‌ماند چه می‌شد! دیگر اینهمه رنج و تعب نبود. دل به هر کس و ناکسی نمی‌بست، نگاه به هر نگاهی نمیدوخت، حرص بر هر متاعی نمی‌خورد و پای در هر راهی نمی‌نهاد. افسوس و هزار افسوس که اگر آن روز قرار را بر فرار ترجیح می‌داد و تدبیر را ره توشه‌ی تقدیر می‌کرد، چه سودها که نمی‌برد! حال، عاجز از شرح حال خویش بر کسانی که از جنس او نبودند، روزگار می گذراند. پس شرح فرار از قربانگاه را به هیچکس نمیگفت و این راز را مکتوم میداشت. کتمان این راز موجب دردی جانکاه در او شده بود که کفارهی آن گناه ازلی بود. در انتظار مرگ بود که او را از فرود  به فراز آرد و رها شود.

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

هنوز تو فکرم

امسال به مناسبتی به شهرستان گناباد رفته بودم. به طور تصادفی پس از سالها یکی از دوستان جانبازم به نام آقای ایمانی را دیدم. بعد از احوال پرسی گفتم کجایی؟ گفت: در ستاد بازسازی عتبات عالیات با خواجه رضا و سمائی مشغولم. گفتم چه خوب. از قضا هر سه دوست بزرگوارم از جانبازان جنگ هستند. از او خواستم در صورت امکان به محل کارش برویم. او هم قبول کرد. پس از مدتی پیاده روی به محل حسینیه گناباد رسیدیم. ناخودآگاه یاد زمان جنگ افتادم که آنجا محل تبلیغات و انتشارات سپاه بود. بسیاری از دوستانم را یاد کردم که شهید شده بودند. داخل یکی از غرفه ها ستاد بازسازی قرار داشت. با آقای ایمانی وارد شدیم. طبق معمول خواجه رضا با صدای بلند و با خنده های همیشگی اش به استقبال ما آمد و گفت: چطوری محمد؟ کجایی؟ پس از احوال پرسی با ایشان و آقای سمائی، خواجه رضا به من تعارف کرد بشین پشت میز. من هم طبق عادات همیشگی ام گفتم: سی سال است مقاومت می کنم. خیال کردی خیلی زرنگی؟ پیشکش خودت. بعد از این مقدمات گفتم: امکان دارد به من بگویید من کجا آمده ام؟ آقای سمائی گفت: اینجا ستاد بازسازی عتبات عالیات است. خواجه رضا حرفش را قطع کرد و گفت: اینجا یک NGO است. ما کمک های مردمی را پس از جمع آوری به شماره حسابی می ریزیم که پس از آن صرف بازسازی حرم مطهر ائمه (علیهم السلام) می شود. همچنین آنها گفتند کمک های دریافتی به کشورهای پاکستان، بنگلادش، هند، افغانستان و عراق فرستاده می شود. خواجه رضا از جانبازان هفتاد درصد است که یکبار هم از مرگ فرار کرده است. زندگی او ماجرایی شنیدنی دارد ... او را از سردخانه به این دنیا بازگردانده اند، زمانی که فکر می کردند شهید شده است. از ایشان پرسیدم آدرس اینترنتی هم دارید؟ به شوخی گفت: آره یادداشت کن. واویلا واویلا واویلا عتبات دات اُ آر جی. دسته جمعی خندیدیم و من پس از آن سؤالاتم را شروع کردم. معمولاً بیش از همه خواجه رضا جواب می داد. جمعیت گناباد؟ حدوداً شصت هزار نفر، پس از جدا شدن بجستان از گناباد. اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامداری با عقاید مذهبی شدید و فرهنگ سنتی و اصیل. پرسیدم: تعصب مذهبی یعنی چی؟ خواجه رضا جواب داد: یعنی رعایت حلال و حرام، عمل به احکام دینی، پایبندی به اصول و عقاید. گفتم: می شود کمی توضیح بدهید؟ ایشان گفتند: یعنی نماز جماعت، احداث مساجد و بناهای مذهبی و رعایت حلال و حرام در تمام شئون زندگی. ایشان افزود در گناباد امنیت پایدار وجود دارد. من گفتم: دیشب در خیابان المهدی میهمان بودم. صاحبخانه می گفت چند شب قبل تمام انگورهای باغم را دزدیدند. او ادامه داد که آنها را برای درست کردن شراب داخل دبه های پلاستیکی می ریزند. خود خواجه رضا هم گفت اتفاقاً در شهر (قصبه ی شهر) هم چنین دزدی هایی شده است. او گفت: این دزدی ها مربوط به نسل جدید است. در ادامه آقای خواجه رضا گفت از چهار سال قبل تا به حال حدود پانصد میلیون تومان در قالب طلا و خدمات به عتبات عالیات کمک شده است. همچنین هفت دستگاه کامیون از طریق مرز مهران به عراق منتقل شده که حاوی سنگ برای بازسازی بوده است. پنج گروه سنگ کار و بنای ماهر نیز برای سنگ کاری حرمین شریفین کاظمین و طلا کاری گنبد موسی ابن جعفر و امام جواد (علیهم السلام) اعزام شده اند که مدت مأموریت آنها چهل و پنج روز و به طور افتخاری بوده است. ناخودآگاه یادم آمد که گناباد دارای آب و هوای گرم و خشک است و آسمان به شدت با زمین خسیس است، بعد از آن نیز خاطراتم به من می گفت قرار بود احمد زید آبادی روزنامه نگار اصلاح طلب را به زندان گناباد تبعید کنند. یادم از بهلول گنابادی و همچنین دراویش گنابادی در بیدخت افتاد. قنات های گناباد نیز بر اساس گزارش همایش قنات بعد از یزد در گناباد مقام دوم را در کشور دارد. این اطلاعات نامربوط مثل فیلم از ذهنم عبور می کرد. کاملاً گیج شده بودم. دانش جامعه شناسی ام به من می گفت: بین دین سنتی و رفتار عقلانی معطوف به هدف رابطه ی معکوس وجود دارد. در اینجا این فرضیه ابطال می شد چرا که مردم سطح سوادشان بالا، ولی مشارکت شان در کنش های دینی سنتی (کمک به عتبات عالیات) نیز بسیار بالا بود. البته حدود چهار تا پنج هزار نفر از جمعیت گناباد دانشجو هستند که این جمعیت می تواند از یکسو با سواد بودن اول گناباد و از سوی دیگر دینداری سنتی شان را خدشه دار کند؛ به این معنی که بخشی از این جمعیت را نسل جدیدی تشکیل می دهد که نگرش دینی آنها با مردم بومی گناباد تفاوت می کند. یعنی پایبندی اعتقادی- عملی آنها از نسل قبلی کمتر است (البته در این زمینه نگارنده به تحقیقات علمی مراجعه نکرده است، ولی معمولاً دانشجویان اوقات فراغت خود به ویژه در روز جمعه را به مکان های تفریحی تا نماز جمعه می روند. آنها همچنین تمایل دارند نماز خود را به صورت فرادا تا جماعت بخوانند). خلاصه اینکه هنوز قانع نشده ام که چرا به هر روستایی در شهرستان گناباد رفتم، قنات هایشان خشک و مسجدهایشان آباد بود. در پایان از آقای سمائی پرسیدم: چطور می توانم عضو افتخاری این ستاد باشم؟ ایشان گفتند: پنج، شش بار که به اینجا بیایید، آنوقت عضویت شما پذیرفته می شود. من هم طبق معمول گفتم برای من تخفیف نمی دهید؟ چهار بار که بیایم بس است؟ اگر لازم است کارت شناسایی ام را به شما نشان بدهم که من هم جزو شکمپاره های زمانه ی خوف و خطرم. بالاخره دیدار ما با خنده و شادی تمام شد و در پایان یک بسته از کتاب خشونت علیه کودکان را به آنها هدیه دادم. آقای سمائی گفت: اتفاقاً تعداد ما نیز سی نفر است. از آنها خداحافظی کرده و با این پرسش هنوز کلنجار می روم که چه رابطه ای بین سطح سواد بالا و کمک به عتبات عالیات از یکسو و بین میزان درآمد پایین و فقر اقتصادی و مشارکت در پرداخت اعانه و نذر برای بازسازی عتبات عالیات وجود دارد؟

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

کارما
برای دو روز تعطیلی به دیار خودم یکی از روستاهای گناباد رفته بودم. جلوی در مسجد منتظر یکی از دوستام بودم که ناگهان صدایی شنیدم. ماشین وانتی که بلندگو روش نصب بود، داد می زد پهلوان ارژنگ می خواد معرکه گیری کنه. بعد یه مدت حدود پنجاه شصت نفری جمع شدند. یکی از اهالی که اونو از کودکی می شناختم با یه بطری خالی آب به سمت موتوری می رفت که اون طرف تر رو جک بغلش پارک شده بود. دور و برش ورانداز کرد و ... من گفتم: ها عباس آقا؟ گفت: هیچی می‌خوام بنزین بکشم. گفتم: مال کیه؟ گفت: نمی دونم. خیلی تعجب کردم. آخه ماه رمضون بود و کمی مونده به افطار!! بطری پر بنزین شد، یواشکی اطرافشو پایید و داشت می رفت. بهش گفتم: اگه صاحبش بیاد چی میگی؟ گفت: بهش میگم می خواستم ببینم موتورت چقدر بنزین داره. اینو گفت و بنزینو تو موتورش خالی کرد. کم کم غروب شد و اذان و نماز و بعدشم افطاری. بعد افطاری دم در مسجد کفشامو پوشیده بودم و داشتم می رفتم. عباسو دیدم که با خَرخندهای جالبی مسجدو ترک می کردو می گفت: کفشامو دزدیدن.

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

یک روز، یک خاطره
 
 به مناسبتی گذرم افتاد به شهرک شهید رجایی، سرِ حرِ 19 داشتم رد می شدم. دیدم موتوری ها دارن با هول وهراس فرار می کنن. اولش فک کردم دارن بی گواهی نامه هارو می گیرن. ته دلم گفتم: حقشونه. کسی که همرام بود گف بیچاره ها اینا مسافرکشن. با این حرف حسابی تکون خوردم.اونا سر
حُر 19 وای میسن تا کاسبی کنن. معمولاً هم سد معبر می کنن. اولین دور برگردونو که برگشتم دیدم داربست میزنن،این کار باعث شلوغی شده بود. به همرام گفتم چه خبره ، آها یادم اُومد که اعیاد ماه شعبان به خصوص نیمة شعبان نزدیکه.هر صد متری فک کنم یه دونه داربست خیلی بزرگ زده بودن.آخه جمعیت اونجا ماشالا خیلی زیاده. کمی جلوتر رفتم دیدم مردم از وسط بولوار که رد می شن دولاّ میشنُ یه چیزی میگن.آها داشتن به آقا امام رضا (ع) سلام میدادن.آخه اینورِ شهر که از این خبرا نبود.خلاصه به فلکه پارک رسیدم، دیدم چه پرچمای قشنگی دور میدون زده بودن. همه رنگی بود، ولی خوب که توجه کردم دیدم از رنگ سبز دوتا زدن. به منزل که رسیدم نمی دونم چرا ولی گفتم قربون نومت برم یا ابا صالح. شعرمُ که قبلاً سروده بودم به مشاهدات آن روزم افزودم:
ای یار اهورایی
وقت است که باز آیی
عالم به فغان آمد 
تا چند شکیبایی
تن مرده، روان مرده 
آرامش جان مرده
باز آی که باز آید 
انفاس مسیحایی
دیریست که دل خستم
وز جام تهی مستم 
جامی بده بر دستم
زان ساغر مینایی
آزاد دلان در نیش
راحت طلبان در نوش
گوساله پرستان بین
موسای کلیمایی     

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه



احترام به جنون
هر ساله برایم اتفاق می افتد، چه سرنوشتی ،خدایا ! با خود کلنجار می رفتم و نمی فهمیدم که این چه بازی عجیبی است. انگار اردی بهشت و خرداد که می شود، هوایی می شوم. میل به پرواز، میل به تغییر، میل به تصمیم. دو یا سه سال است که چنین وضعیتی دارم. چه حس غریبی! امسال نیز قاصد سرنوشت برایم نامه ای آورد. نامه رسان اما، از جنس پرنیان بود.غریب افتاده ای بود از کاروان زندگی.حدیث او، حدیث سرنوشت تمامی " تن ها " بود. پیغامبری که پیغامش رابطه بود.رابطه ای نه از سر ناز که از سر نیاز. اما رازی در میان بود که من با گشودن نامه ی او متوجه آن شدم. او نیز مثل کثیری از " تن ها "، تنها بود. طفلکی ! چه جسورانه گام می گذاشت در "من" و من نیز در آنسوتر نیاز او، نیاز دیگری داشتم. دغدغه اصلی من تنهایی نبود که اگر تنهایی بود، خود معنایی داشت و در پس آن معنا امیدی. من در صدد بودم تا احترام به غرور و احترام به جنون را پاس دارم و او اما در پی اِطفای یک احساس برادرانه در خویش.چطور می توانستم میان آنچه او فاقد آن بود و من واجد آن، رابطه برقرار کنم؟ او نیز واجد چیزی بود که بی تردید من فاقد آن بودم. پس متوجه آن راز شدم. رابطه! رابطه می توانست شور و هیجانات درونی ما را ساماندهی کند. رابطه می توانست نیاز من به ناز را به چیز دیگری تقلیل دهد و آن را دستمایه ی ورق جدیدی در زندگی ام سازم. نخستین و ابتد ایی ترین اصل اساسی این است که : اساس رابطه نیاز است و البته دو سوی این رابطه هر دو به آن آگاه بودند. من خودخواهانه درصدد احترام به جنون بودم و او نیز تنهایی بود که به " تن های" دیگر تن می داد. تن دادگی او البته نه از سر تزرع و دریوزگی که با سودای داشتن کسی بود که برادرانه بتواند تیمارش کند و سر بر روی شانه هایش بگذارد. این بود که متوجه دو دنیای به غایت دور از هم شدم که یکی شدگی آن غیر ممکن می نمود. یک " تن " وقتی تبدیل به " تن ها " می شود که نیازهای خود را به تعویق بیندازد. اگر "تن" به "تن" تن ندهد، تنها باقی خواهد ماند. راز رابطه این بود که کشف رمز شد. مرحله بعد، مرحله دیگری بود که شرح آن بسیار مفصل است. برای شرح آن باید قواعد بازی اقتصادی را دانست که حال آدم را به هم می زند.وزن کشی شروع می شود، انسانیت انسان به دارایی اش تقلیل می یابد و قدر و قیمتش در ترازوی چشم و ظاهر و فرم و دَک و پُز سنجیده می شود.در نزد من احترام به غرور، احترام به خود بود. در تفسیر من از رابطه، رابطه می توانست، احترامی باشد که یک طرف آن به جنون دیگری احترام می گذاشت. شرح قصه ی خرداد، شرح احترام به جنونی بود که در هر پیوند وجود داشت. هر کدام از ما که نتوانیم احترام به جنون را پاسداریم، به قطع رابطه کمک کرده ایم، چرا که در رابطه تن دادگی است و عبور از خود. شرح قصه ی من کی هستم و او کی بود نیز بماند که موضوعی دیگری است و در این جریده نمی گنجد. من به نسبتی که متوجه کلامش می شدم می توانستم پاسخگو باشم.وقتی می گفت: سلام . من متوجه می شدم که باید بگویم: سلام. ولی وقتی در رابطه غرورم وجه المصالحه قرار می گرفت، رابطه رو به سستی می گذاشت و احساس می کردم در ماه پاییز هستم. امسال از سر اتفاق شرح ماجرا ابتدا  نزد حضرت مولانا بردم که گفت:


آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را

احترام به جنون برایم معنادار شده بود و در پوستم نمی گنجیدم که با خود اندیشه ای کردم.تفٲلی نیز به حضرت حافظ زدم که می گفت: 



چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد


در کشاکش این دو با خود کلنجار می رفتم که خرداد رفت و دیگر پیغامبری از راه نرسید.









۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه



دایره المعارف دین و جامعه (در حال ویراستاری)
سر ویراستار: William H. Swatos . JR
ناشر: Altamira
مدیر ویراستاری: Erik Hanson
تعداد صفحات : 1100صفحه انگلیسی
گروه هدف: کسانی که در زمینه دین پژوهی(تاریخ دین، جامعه شناسی دین،پدیدار شناسی دین، روان شناسی دین، انسان شناسی دین و... مشغول پژوهش وتحقیق هستند)،به ویژه متخصصین دین شناسی اعم از حوزه ودانشگاه.
خلاصه ای از مقدمه کتاب: مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی به طور جدی ازدوران پیش از سقراط در یونان باستان بر می گردد،ولی در عصر حاضر امیل دورکیم،ماکس وبر و زیگموند فروید بیشتر از دیگران به این امر پرداخته اند.این دایره المعارف اثر منحصر به فردی است،زیرا در آن خلاصه ای از دیدگاه های علوم اجتماعی اعم از انسان شناسی،روان شناسی وجامعه شناسی ارائه شده است.در این کتاب مدخل های کوتاه و بلندی از نویسندگان مختلف جمع آوری شده که تاحد ممکن سنت های تئوریک و روش های تحقیقی را که در دوره معاصر به وجود آمده اند،مورد بررسی قرار می دهد.هر چند این کتاب بیشتر به سمت سنت های دینی آمریکای شمالی گرایش دارد،اما گستره نفوذ آن سنت های تجربه دینی جهانی را نیز در بر می گیرد.در این کتاب همچنین به انجمن های حرفه ای که به مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی پرداخته اند نیز اشاره شده است.به انجمن های حرفه ای از جمله انجمن روان شناسی وانجمن جامعه شناسی آمریکا پرداخته ایم.
تدوین این دایرةالمعارف از بهار 1993 و به طور جدی از 1994 تا کنون(1998) به طول انجامیده است.کار بر روی دایرةالمعارف با مطالعه گسترده ضمیمه های مجلات، متون وکتاب شناسی های مختلف در این زمینه آغاز شد.از این رو ،تصمیم گیری در مورد این که چه مطالبی در کتاب آورده شود و چه مطالبی حذف شود، شروع شد. فهرست اسامی افرادی که ریاست انجمن های مختلف در این زمینه را به عهده داشتند،به کتاب افزوده شد.در این کتاب به پیشینه فلسفی علوم اجتماعی نپرداخته ایم . دین نیز،به خودی خود مطرح نشده است. کتاب هایی در زمینه فلسفه والاهیات وجود دارند،اما در این دایرةالمعارف فقط در جاهایی که افرادی وجود داشتند که فلسفه یا الاهیات میدانستند وبرای مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی مفید بودند، از آنها اسم برده ایم.در مجموع،صد و نه نویسنده مختلف در تدوین این دایرةامعاف همکاری کرده اند.

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

 گردشگری جهانی، طبیعت گردی
پي . سي. سينها
ترجمه ی محمد قلی پور
 پيشگفتار
اين کتاب با عنوان "گردشگري جهاني، گردشگري و طبيعت گردي پايدار: ضوابط اخلاقي، اساسنامه، خط مشي ها و قطع نامه ها"، بينش عميقي را در رابطه با تمايلات جهان معاصر پيرامون ضوابط اخلاقي گردشگري، اساسنامه ها، خط مشي ها و قطع نامه ها ارائه مي دهد. مطالعه کتاب براي تمامي حوزه هايي که با فعاليت هاي گردشگري، گردشگري پايدار و طبيعت گردي سرو کار دارند، مفيد مي باشد.
فصل نخست به مطالعه ضوابط اخلاقي جهاني گردشگري به طور عام و به ضوابط اخلاقي مسافران به طور خاص مي پردازد. ضوابط اخلاقي سازمان جهاني گردشگري، در مورد گردشگري به تفصيل بيان مي شود. ضوابط اخلاقي مسافران به مثابه مدلي است که آخرين خط مشي هاي گردشگري در آمريکاي لاتين Latin America- - را به تفصيل مورد بحث قرار مي دهد.
فصل دوم به اساسنامه جهاني گردشگري پايدار وضعيت کنوني، اصول اجرايي و مديريتي آن مي پردازد. اساسنامه توسعه گردشگري پايدار در کنفرانس جهاني گردشگري پايدار در سال 1995 در اسپانيا تدوين شد.
در ادامه به اصول برنامه محيطي سازمان ملل در مورد ايجاد گردشگري جهاني پايدار مي پردازيم. اين اصول موضوعاتي نظير: الحاق گردشگري به سياست توسعه پايدار، توسعه گردشگري پايدار، مديريت منسجم آن و شيوه هاي نيل به هدف را در بر مي گيرد. رويکرد مديريت هدف که در راستاي مديريت پايدار گردشگري در سطح جهاني توسعه يافت، به اختصار مورد بحث قرار گرفته، و به رويکرد دستور کار 211 منطقه اي سازمان ملل نيز اشاره مي شود.
فصل سوم به تفصيل، گردشگري پايدار تنوع زيستي را که شامل خط مشي هايي در خصوص حفظ تنوع زيستي و توسعه اکوسيستم هاي آسيب پذير است، مورد بررسي قرار مي دهد. سياست گذاري هاي مورد نظر، برنامه ريزي توسعه و فرآيندهاي مديريتي تا جايي که فرآيندهاي آگاهي بخش و اطلاعات موجود اقتضاء کند در اين فصل مي آيد به علاوه به ابعاد در حال افزايش فهم، آموزش، ظرفيت سازي و آگاهي مي پردازيم.
قطع نامه ها، اظهار نظرها، بيانيه هاي مختلف و گزارش نشستهاي مربوط به طبيعت گردي جهاني در فصل آخر خواهد آمد. در اين فصل بيانيه معروف کبک Quebecدر مورد طبيعت گردي که گزارش جامعي در خصوص نشست جهاني طبيعت گردي است، بررسي مي شود.
اين بيانيه شامل برنامه ريزي طبيعت گردي، مقررات، افزايش خدمات، بازاريابي و تبليغات مي شود. همچنين به موضوعاتي مثل نظارت بر هزينه ها و منابع گردشگري نيز توجه شده است. مطالب اين کتاب مي تواند منبع ارزشمندي در رابطه با گردشگري قلمداد شود.

دکتر . پي . سي سينها.

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

عنوان کتاب:آموزش در حوزه های شیعه عصر قاجار
محمد قلی پور- علی عجم زیبد
این کتاب به مطالعة تاریخی آموزش در حوزه های علمیة شیعه در عصر قاجار می پردازد. کتاب شامل چهار بخش است که هر بخش  به چند فصل تقسیم شده است.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

عنوان کتاب: گردشگری، دین و سفرهای معنوی (در حال اخذ مجوز)
نویسنده: Dallen J.Timothy and Daniel H.Olsen
نوبت چاپ : اول، 2006
ناشر:روتلج
برگردان: محمد قلی پور-احسان مجیدی فرد

این کتاب شامل دوبخش است. بخش اول شامل 7 فصل است .بخش دوم شامل 10 فصل است.
بخش 1 : مفاهیم ،علایق ومسائل مدیریتی
1- مکانهای مقدس و مکانهای گردشگری
2- سفرهای دینی و نا سوتی :سفرهای معنی دار
3- پارادایمهای سیر وسیاحت :از سفرهای قرون وسطایی تا تورهای واقعی پست مدرن
4- سیر و سیاحت و سفر در دریای ایمان : دیدگاهای از زمان اومانیسم دینی
5- گردشگری دینی به مثابه تجربه اموزشی
6- بطری های خالی در مکانهای مقدس : نقل دینی در عبادتگاهای ملی ایرلند
7- مسائل مدیریتی در رابطه با جاذبه های میراث دینی
بخش 2: سنتهای دینی و گردشگری
1- گردشگری و فلسفه های معنوی" خاور دور "2- دین فطری ،جنبه معنوی خود (SELF) وگردشگری عصر واگشت
3- گردشگری جهانی یهودیان:سفرهای زیارتی ویادبودها
4- آئین بودایی ،گردشگری وشیوه حد میانی
5- گردشگری واسلام :مسائل فرهنگی و تعهدات
6- سفر در آئین سیک (SIKH )
7- سفر در آئین هندو :زمینه تاریخی ودیدگاه های مدرن
8- مکانهای مقدس وگردشگری در آئین کاتولیک روم
9- گردشگری وسفر بدون تشریفات در میان قدیسان مدرن
10- نتیجه گیری :آینده گردشگری دینی چیست؟
مختصری راجع به کتاب
علاقه حرفه ای ما به گردشگری باعث شد تا به تألیف این کتاب روی آوریم؛ همچنین زمینه های معنوی ونظام های اعتقادی دینی که راهنمای ما در زندگی روزمره هستند نیز، باعث بوجود آمدن این کتاب شد. بعد از موقعیتهای مختلفی که برایمان پیش آمد تا به منظور- های دینی به سیر و سیاحت بپردازیم، متوجه شدیم که عرصه گردشگری جهانی است که شرایط چشمگیری به وجود آورده تا افراد به لحاظ معنوی و به لحاظ دینی انگیزه پیدا کنند که به سیر و سیاحت بپردازند . میلیونها نفر هر ساله به دلایل مختلف مسافرت می کنند وانگیزه اصلی افراد چه پیرو یک دین رسمی باشند، یا نباشند ،مبنای معنوی دارد. گذشته از حجم این نوع سیروسیاحتها ،به لحاظ جغرافیایی هم در اکثر نقاط جهان که مرکز مکان های مقدس هستند، این شکل سیروسیاحت متداول است و برای طرفداران دینی و حتی افرادی که فقط از روی کنجکاوی صرف ،ازاین مکانها دیدن می کنند ،جالب است . با وجود فراگیر بودن و حجم گردشگری دینی در سطح جهان ،اما مطالب چندانی در این باب در ادبیات دین یا گردشگری نوشته نشده است . مجموعه نوپایی از مقاله های نشریه ای در این 15 سال اخیر منتشر شده اند، از جمله مهمترین آنها تحت عنوان" وقایع سالانه تحقیقات گردشگری" (1992) و "تحقیق در خصوص گردشگری و تفریح" (2001) بوده اند . همچنین تعداد کمی کتاب نیز ازسال 2000 چاپ شده اند که تاریخ سفر زیارتی و تغییر سفرهای مذهبی وپرهیز کارانه را به سمت گردشگری عصر جدید به طور خلاصه بیان کرده اند . با توجه به کمی اطلاعات در مورد این نوع سفر در مقایسه با سایر اشکال گردشگری و توجه به این حقیقت که دانشمندان،رهبران دینی و مقامات متصدی مقاصد زیارتی،بحث راجع به ماهیت گردشگری ،دین ،سفر زیارتی و گردشگری دینی را به میان کشیده اند ، همین باعث شد تا نگارش این کتاب انجام شود.
این کتاب دو هدف را دنبال می کند. هدف اول این است که با برجسته کردن موضوعهای مفهومی،مبناهای تئوریکی را که اساس تلفیق دین و گردشگری هستند مورد برسی قرار دهد، بدین ترتیب می توانیم در خصوص افرادی که به طور معنوی فکر می کنند یا به لحاظ دینی انگیزه پیدا می کنند تا مکانهای خاصی را مقدس بشمارند و ازان مکانها دیدن کنند ،به فهمی عالمانه دست پیدا کنیم .عالمان دینی وعالمان گردشگری در این کتاب گرد هم امده اند تا عناصر اجتماعی،اقتصادی، تاریخی و سیاسی که پل میان دین وگردشگری را ساخته اند بررسی کنند . هدف دوم روشن ساختن این حقیقت است که اکثر تحقیقات اخیر بر این موضوع متمرکز شده اندکه یا یک دین خاص را مورد توجه قرار دهند و یا الگو های خاص سفر زیارتی را مد نظرقراربدهند.
در بخش دوم این کتاب قصد داریم تا به طور تجربی مروری بر ادیان مختلف جهان و جنبشهای مذهبی ،همین طور سلوک ،مقتضیات ،اعمال و سنتهای این ادیان و جنبشها داشته باشیم که در ارتباط با اشکال مختلف سیرو سیاحت هستند . متاسفانه محدودیت مکان و زمان لزوما باعث شد تا حوزه ای از اعتقادات را که امکان داشت ، مورد بحث قرار دهیم . فرد برای تصمیم گیری در مورد اخذ یک نظام اعتقادی خاص به اطلاعات قابل دسترس در این زمینه و همچنین افراد متخصص نیاز دارد . تلاشهایی هم که با استفاده از این رویکرد شده ،توسط نویسندگانی بوده که هم تحصیل کرده دانشگاهی هستند وهم علاقمندان نظامهای اعتقادی مورد مطالعه، می باشند.
امیدواریم این کتاب بینشی دست اول راجع به مبادی معنوی و دینی گردشگری به دست دهد ومبنای مفهومی فراهم کند تا تحقیق در خصوص این پدیده جهانی و فراگیر در عین حال مطالعه پذیر، افزایش یابد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

روان شناسی، دین و معنویت (در حال ترجمه)
نویسنده:جیمز اِم. نِلسون
برگردان:محمد قلی پور- مریم زارعی
کتاب دارای چهار بخش است.بخش نخست خود شامل سه فصل است که در فصل اول به موضوع:مقدمه بر روان شناسی،دین ومعنویت اشاره دارد.فصل دوم به م.ضوع علم، دین و روان شناسی می پردازد.عنوان فصل سوم سنت های دینی است.بخش دوم به موضوع گفتگو-گذشته،حال و آینده اشاره دارد.قصل نخست از بخش دوم با موضوع رویکرد های پدیدار شناختی به دین ومعنویت آغاز می شود.آنگاه در فصل دوم به موضوع رویکرد های پویایی روانی و رابطه ای می پردازیم. عنوان فصل بعد رویکرد های معاصر و مباحث است.بخش سوم با نام توسعة انسانی آغار می شود.این بخش از کتاب شامل سه فصل است:در قصل نخست به موضوع بنیان های توسعة انسانی،دین و معنویت اشاره شده،در فصل دوم موضوع دین و شکوفایی آن در کودکی و نوجوانی بررسی می شود.در فصل سوم به مبحث دین،معنویت و شکوفایی آن در بزرگسالی پرداخته شده است.بخش چهارم کتاب با نام کاربست ها است که خود مشتمل بر شش فصل است: در فصل نخست به موضوع دین، معنویت و بهداشت جسمانی اشاره می شود. در فصل دوم موضوع دین، معنویت و بهداشت ذهنی مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل سوم موضوع اعمال و جماعت های دینی بررسی می شود.در فصل بعد به اعمال دینی و معنوی فردی اشاره می شود.و...               













۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

روان شناسی اجتماعی تصورات قالبی و زندگی گروهی(در حال چاپ)

مقدمه بر ترجمه

اََلحَمدُللهِ فاطِرِالسّماواتِ وَالاَرض ... داعیة این کتاب آن است که می خواهد فرایندهای روان -شناختی اجتماعی مثل روابط بین گروهی، قوم مداری و پیش داوری و نقشی را که قالبی کردن در این پدیده های اجتماعی دارد، به خوانندگان نشان دهد.
این کتاب نه یک کتاب مقدماتی و نه یک تک نگاری است، بلکه شامل نوشته های مختلفی است که به تبیین قالبی کردن و مباحث دیگری که مورد توجه رشته های مختلف در این زمینة علمی است، می پردازد. نویسندگان کتاب قصد داشته اند تا محصول کارشان ،یک تلاش علمی متمایز باشد.
نویسندگان کتاب سعی کرده اند فصل های کتاب را دقیق طبقه بندی کنند و ممکن است در انجام این کار دچار نوعی دو انگاری شده باشند. رفتار بین گروهی بدون شناخت اجتماعی امکانپذیر نیست و گفته می شود شناخت اجتماعی با تجربة رفتار بالقوه وگذشته به شدت ارتباط دارد.
یکی از مباحث مهم کتاب به چالش کشیدن بعضی نظرات پذیرفته شده در مورد تصورات قالبی و فرایند قالبی کردن است. این کتاب دارای پانزده فصل است که فصل های 6-2 به مطالب زیر می پردازد: با چه شیوه ای باید تصورات قالبی را مطالعه کرد؟ تصورات قالبی چگونه به ذهن خطور کرده و چه کارکرد هایی دارند؟ در فصل های 7و8 چگونگی شکل گیری تصورات قالبی شرح داده می شود. در فصل های 13-9 چگونگی تأثیر هویت های گروهی و زمینة اجتماعی بر فرایند اجتماعی کردن ، بررسی می شود. فصل 14 کتاب با عنوان خود وگروه در جامعة مدرن آغاز می شود و بالاخره فصل 15 به بحث پیرامون تحلیل در سطح فردی، گروهی و سیستمی و ارتباط آنها با قالبی کردن و روابط بین گروهی می پردازد.
آنچه درون مایة کتاب را تشکیل می دهد، ارائة رویکرد اجتماعی برای تبیین قالبی کردن است که در عین حال مبنای روان شناختی نیز داشته باشد. از آنجا که در مقدمة اصلی کتاب به تفصیل در بارة معرفی کتاب صحبت شده است، به همین مقدار بسنده کرده و خوانندگان را به آنجا ارجاع می دهیم.
در ترجمة کتاب با مشکلات بسیاری مواجه شدیم که از آن میان می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
بین رشته ای بودن موضوع های کتاب ، سیال بودن و لغزندگی بعضی از کلمات و عبارات که ما را از حوزة روان شناسی به جامعه شناسی و بالعکس می کشاند و حجم زیاد کتاب که باعث شد نتوانیم آنچنان که شایستة یک کار علمی است، از عهدة انجام ترجمه بر آییم، چرا که از زمان آغاز تا انجام کار مدت زمان زیادی طول کشید. امید که اصحاب علم و فضل بر ما خورده نگیرند و ما را از راهنمایی های خود بهره مند سازند.
سپاس بی دریغ خود را ابتدا نثار آقای علیرضا قاضی زاده ، به خاطر انتخاب و ارسال کتاب می نماییم. دوست عزیزی که بدون هیچ چشمداشتی، همیشه ما را مورد لطف خود قرار مَی دهد. سپس باید از سرکار خانم حیدری به خاطر تایپ و غلط گیری کتاب تشکر و قدر دانی نماییم. همچنین خود را مرهون الَطاف دوست و همکار گرامی مان جناب آقای هاجری می دانیم که همواره بار اصلی زحماتمان در محیط کار بر عهدة ایشان است.
وَ هُوَ عَلی بِکلّ شیء قدیر.
پاییز 1388 ، قلی پور – نقی پور اعضای گروه پژوهشی علوم اجتماعی جهاد دانشگاهی مشهد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه



نظریه اجتماعی و سیاست هویت

 

همواره میان مردم تفاوت، و در بین آنها تنش هایی وجود داشته است. مردم اغلب با موضوعاتی نظیر این که چه کسانی هستند، چگونه آمال وآرزوهای مختلف شان را با هم انطباق داده و چطور با یکدیگر ارتباط داشته باشند، مواجه بوده اند. به نظر می رسد در رابطه با مسائل هویت فردی و جمعی از نظر کیفی چیز جدیدی باشد، و این مساله به روابط هر کدام در قلمروهای مختلف در دنیای مدرن مربوط مي‌شود.
با آنکه قومیت و تعارض قومی بسیار قدیمی است، قوم کشی نظیر قتل عام و بسیاری از این موارد، به اشکال ملایم تر ناسیونالیسم مشخص در دنیای مدرن انجامیده است. فرد‌گرایی جدید، ساختارهای دولت جدید، نیروی محرکی که سرمایه داری به بسط سازمان تجارت در سراسر جهان بخشیده، بسیج شهروندان برای جنگ تمام عیار، همه و همه، شرایط موضوعات هویت جمعی را تغییر داده اند.
در پایتخت های جهان وطنی امپراتوری ها و در شهرهای بزرگ تجاری در مسیر های طولانی بازرگانی،پيروان مذاهب و گروه های قومی مختلف، همزیستی هماهنگی داشته اند که یادآوری آن مشکل است. به عنوان مثال، موطن بخش های مختلفی از مسیحیان،یهودیان و مسلمانان، استانبول (قسطنطنیه) بود. همین طور،بیروت در کشور لبنان- یک دولت نسبتاً مسالمت آمیز، ناهمگون از نظر قومی،که مردمش از وحشت آلمان نازی فرار می کردند- یادآور این نکته است که تساهل –Tolerance-اختراع غرب مدرن نیست. اما شهروندان این شهرهای جهان وطن می توانستند با تساهل همزیستی داشته باشند، و این لزوماً نه به خاطر دوستي میان آنها و نه به دلیل سهیم بودن در نازل ترین سطح مشترکات فرهنگی بود. آنها توانسته بودند در بخش وسیعی همزیستی داشته باشند،چراکه ازآنها خواسته نشده بود تا در همه طرح های جمعی به یکدیگر به پیوندند.از آنها درخواست نشده بود تا در یک دولت دموکرات خود گردان democratic self- government- - یا انتخاب دانشگاه های خود،یا همسایه های خود با فشار زیاد، اشتراک مساعی داشته باشند.هر چند آنها در تجارت و برقراری صلح تشريك مساعي داشتند که مساله جدایی بود،ولی به صورت دیگری،در نواحی ای که به امور داخلی شان مربوط بود،از یکدیگر جدا بودند. موضوع حکومت مرکزی هم با یک انتخاب حداقلی به امپراتورها و سلاطین واگذار شده بود.
در واقع، دموکراسی حاکم بود که روابط میان گروه های مختلف شهروندان را شکل می داد، و به صورت کلی تری پیدایش طرز تفکری بود که می گفت حکومت ها مشروعیت خود را از مردم،و نه از حق الهی، سنت‌ها، یا قدرت مطلقه می گیرند.تفکر دموکراتیک به اندیشه هایی نظیر "خواست مردم"-The will of the people- بستگی داشت که این نیز به نوبه خود به تشکیل یا کشف چنین خواسته مشترکی وابسته بود. به زودی ایده ملت نه بر علیه مردم بلکه از طرف مردم علیه شاهان و امپراتوریها طرح شد. ولی هر بار که این خواسته مطالبه می شد، شهروندان نمی توانستند مدت مدیدی در مناطق خود جدا از یکدیگر باشند، زیرا یک گفتمان مشترک درباره موضوعات اجتماعی مربوط به عموم مورد نیاز بود. شکایات بی شمار و مختلفی از سوی آنها علیه همدیگر به اجبار نه توسط یک حاکم مستقل، بلکه به وسیله برخی روش های نمایندگی مورد قبول عام که فراگیر بود، رسیدگی می شد و شکایت آنها علیه دولت اغلب علیه خودشان طرح می شد.
در این زمینه، هویت به تازگی مشکل ساز شده است. مباحث هویت جمعی بیشتر با افزایش عقاید موجود که هویت فردی را محصول خود سامان می دانست، و به انتخاب آزاد منجر می شد، مرتبط بود و به سادگی به تولد یا اراده الهی ربط نداشت. شاید هویت جمعی جنبش پروتستان اهمیت وافری داشت، لاکن در سراسر عصر جدید، انقلاب در تفکر، به هویت فردی وزن اجتماعی واخلاقی بیشتری بخشید.این به صورت متزایدی حاصل تلاش شخصی و نه صرفا یک بحث عملی بود.
مشکلات هویت جمعی و فردی هر دو به هم گره خورده‌اند، چرا كه هویت فردی به برکت آنچه فوکو آن را ضوابط جدید قدرت می نامد شکل می گیرد، و به دلیل طرح این بحث که چه نوع هویت فردی برای شخص مناسب است تا در گفتمان های عمومی شرکت کند، سیاست را شکل داده و بر قدرت تأثیر می گذارد.
نظریه اجتماعی جدید از چنین بستری و با روابط مساله ساز مخصوص به خودنسبت به موضوعات هویت برخاست.نظریه اجتماعی بر شیوه های تفکری که بر افراد و نه تفاوت های میان آنها تاکید دارد،پیشقدم گردید. در اقتصاد سیاسی اولیه، تفکر درباره سیستم خود تنظیم به موازات ایده های کنشگران فردی که تصمیمات مستقل در رابطه با بازار می گرفتند، همراه بود،ولی ایدئولوژی آنها را بالاجبار به افراد همتراز تقلیل می داد. در نظریه قرار داد اجتماعی، افراد به وسیله فرصت مشارکت در قرار داد الزامی که شامل اعضای متعددی از شهروندان هم پایه بود، به قدرت می رسیدند.در هر دو حوزه، مفروضات ضمنی در باره هویت این افراد موجب امتیاز بخشی به هویت های معین گردید،تا جایی که آنها خود را در مقیاس جهانی مطرح کردند.افراد درگیر بازار نوعاً مرد، و مالک یا صاحب فروش نیروی کار خانواده بودند؛ آنها آزاد بودند گرچه قانون هنوز بردگی را به رسمیت می شناخت. افرادی که به قرار داد اجتماعی می‌پیوستند، نظیر کسانی که در عصر طلایی گفتمان عمومی قرون هیجده-نوزده قرار داشتند، معمولاً با سواد و مردان مالکی بودند که سخنگوی ملت مسلط بودند. از این رو، فردگرایی به صورت کنایی به شکل متفاوتی سرکوب می شد.این یک مشکل بود،هم از حیث درونی،آنگونه که بعضی از افراد هر کشور، تابع نظر شهروندان حقیقی ای بودندکه در تصور دیگران شکل گرفته بود،و هم از حیث بیرونی چنانکه مرزهای دولت به صورت تصوری آن وابسته به ملت بود،و جریان گنجاندن (شمولیت) نیز واقعیتی اخلاقی بودکه تا کنون ما را مسحور خود ساخته است. ایدئولوژی های دموکراسی ما تلویجاً بر استثنائاتی دلالت دارد و حدودی را مفروض داشته که مشکل بتوان از بعد درونی آن را در مبحث دموکراسی توجیه نمود.
نظریه اجتماعی به برکت پس زدن جنبه های معینی از مبحث هویت شکل گرفته است. این نظریه مدت های مدیدی به موضوع تنش بین هویت های مشابه می پرداخت و افراد را واحدهای برابر تحلیل به حساب می آورد. به موضوعات بازار و انتخابات که برابری افراد در آن مفروض است،عینیت مي‌بخشید و تفاوت های ثانویه شان مشخص مي‌شد. همین طور بحث های زيادي در رابطه با طبیعت و تربیت صورت گرفته كه تمامی آنها داعیه دار آن بودند که هویتها قوام یافته اند،اما قبل از همه، ساختارها موضوع آمادگی جوانان برای مشارکت بزرگسالان بود. بنا براین، اجتماعی شدن به عنوان صلاحیت شهروندی،جانشین مالکیت و دارایی شد، ولی در عین حال هویت نیازمند مشارکت جدی بود تا احراز شود. شکل گیری هویت در اکثر مدلها- مثل نظریه مشهور هابرماس- Habermas- در خصوص عرصه عمومی، فرد را برای ورود به حوزه عمومی آماده می‌کند. این موضوع به فرد استحکام و ایده می دهد. عرصه عمومی برعکس از فرد می خواهد تا بخشی از تفاوت های مربوط به طبقه،قومیت و جنس را به نفع برابری کنار گذاشته، همگاني شود. اما این که بتوان این همه تفاوت را به عنوان اهداف سیاست موضوع بندی کرد، امری غیر ممکن به نظرمی‌رسد. در عوض موانعی که قبل از شکل گیری عقلانیت سیاسی اراده جمعی غلبه دارد، مطرح مي‌شود.
نظریه اجتماعی روزگار سختی را پشت سر گذاشت تا به مرحله ای رسید که معتقد شد هویت خودش می تواند کانون تعیین کننده نزاع سیاسی باشد. این عقیده را جنبش های نوین اجتماعی مختلفی بعد از دوران جنگ نمایان کردند: مثل جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده، جنبش های ملی گرایانه ضد استعماری در جهان سوم، جنبش زنان و جنبش مردان همجنس باز. اینها جنبش هایی هستند که نه تنها در جستجوی اهداف ابزاری مختلفی بودند، بلکه بر هویت های محدودی که از نظر عمومی مطلوب و از نظر سیاسی با اهمیت است،تأکید داشتند. تصور می‌کنم اگر تئوری هایمان این ادعا را جدید تر از آنچه هستند قلمداد نمایند، به بیراهه رفته ایم. این طورنیست که تصور کنیم هویت ها طی دویست سال اخیر شکل گرفته اند. بر عکس آمریکایی ها هم از طریق انقلاب و هم جنگ داخلی هویت ملی خود را ساختند، کارگران برای احراز هویت شان مبارزه کردند، مبارزة زنان و آمریکایی های افریقایی تبار در گروه های قومی مهاجر، هیچ کدام بعد از جنگ دوم جهانی شروع نشد. مسأله بیشتر به دورة اولیه بر می گردد. ما درصدد بودیم تا قسمت های عمده نظریه هایی که اهمیت سیاست های هویت را نشان مي‌دهد، در تحلیل هایمان حفظ کنیم.ولی تا مدت مدیدی نمی توانستیم این كار را انجام دهیم.
اهمیت سیاست هویت در حال حاضر به شناخت متزایدی که نظریه اجتماعی بایستی خود، گفتمانی چند صدایی باشد، نه بیان ساده تک گویانه حقیقت واحد یا شباهت های متواتر، ارتباط دارد. حوزه های در حال رشد فراملی و گفتمان آکادمیک، نقش زنان، همجنس گرایان مرد و زنان هم جنس باز ، رنگین پوستان و گروه های قومی متعددی که قبلاً مسلط بوده، یا سرکوب شده اند، همگی بر نظریه هایی تأکید دارند که نه تنها احساس تفاوت در جهان خارج توسط نظریه پردازان شکل می گیرد،بلکه این احساسِ تفاوت، در درون گفتمان نظریه به وجود می آید. این خود نظریه ای می طلبد که فرهنگ را به صورت جدی طرح کرده و به آن رویکرد انعکاسی، نه عینیت انگارانه داشته باشد.
این کتاب چندین رویکرد متفاوت در برخورد با مشکلات و سیاست هویت با تمركز بر نظریه اجتماعی دارد. موضوعی که همه آنها را یگانه می سازد، اهمیت نادیده انگاشتن شکاف شدید میان دیدگاه های"خرد" و "کلان" است . همة فصول این کتاب به دنبال کشف موضوعاتی درباره هویت است که به هم مربوطند، آنها گفتمانی جدا درباره امر شخصی و جمعی را دنبال نمیکنند.
فصل نخست، به تشریح این موضوع می پردازد که چرا مضامین هویت، اغلب به شكل موضوعات سیاسی جلوه گر می شوند، و اینکه چالش بیشتر حول قبول یا رد ذات گرایی با ساخت گرایی صورت می گیرد، یا اینکه چرا دلایل آن موکول به تنوع فرهنگی تا لفاظی های پیش پا افتاده ضمنی نسبیت گرایان مي‌شود.
فصل دو با دیدگاه های مارگارت سامرز و گلوریا گیبسون –Margaret Somers and Gloria Gibson – آغازمی شود. آنها مفاهیم گسترده و هیجان انگیز روایتی اخیررا ترکیب و مورد بررسی قرار می دهند. پیشنهادآنها برای جامعه شناسی اهمیت بسیار زیادی دارد، چرا که تصور ویژه نگری روایتی را به عنوان یک رشته علمی مهم زیر نام" دگر شناخت شناسی " طرح کردند. بر خلاف این تصور مساله ساز، آنها بخشی از هویت های روایتی مشترک را که به چالش می کشند، اغلب گمراه کننده وناتوان اند، چرا که تضاد میان نظریه و روایت و صحبت از مفاهیم اساسی معرفت شناسیک، حاصل جدل میان گوناگونی و هویت است. آنها به منظور ارتباط بین هویت روایتی و زمینه های مربوطه، به گسترش بعد جامعه شناختی ویژه ای مبادرت ورزیدند که اغلب دررهیافت های ادبی اخیر، دراین خصوص وجود نداشته است.
چارلز لمرت- charles Lemert- در یک مطالعه موردی درفصل سه، نوعی شکل روایتی را به کار می برد که از آن طریق به صورت تجربی به ایدة خود ساخت واقعی بدهد؛ اینکه چگونه نظریه اجتماعی پیچیدگی هویت شخصی را کنار می گذارد. او به ویژه، بر این مسأله تاکید می کند که چگونه موضوعات مربوط به جنس و نژاد در گفتمان های رایج هنجارمند می شود. همچنین بر شناخت مبهم قدرت شخصی آنها مثل بسیاری از ابعاد موجود در روابط قدرت نیزاصرار می ورزد. او همین طور این اندیشه را بررسی می کند که هویت به یک گفتمان قوی درباره خود یا به یک مفهوم قوی جمعی از "ما" بستگی دارد.او در یک تفکر ذات انگارانه،بر نگرانی بیش از حد معاصر در مورد مسائل مربوط به خود و نارسایی های اخلاقی ناشی از آن غلبه می کند.
درفصل چهار، نوربرت ویلی- Norbert Wiley –، مشی به نسبت تندی داشته و برماهیت جهانی انسان تأکید دارد. او در پی این است که فهمی از سیاست های هویت را پایه‌ریزی کند که به تصورات سنتی فردیت روان شناختی مربوط نمی شود، بلکه بر یک رهیافت نشانه شناسیک درباره خود متکی است. ویلی تغییر گفتمان های مربوط به هویت را با نگاه به تاریخ گذشته آمریکا کشف می کند. دراین روش، او توسعه رهیافت های عمل گرایانه ( کنش متقابل نمادین، شاخه ای از جامعه شناسی که بیشترین توجه خودرا صرف موضوعات هویت کرده است) را بدیل دموکراتیک شفاف و ذاتی روان شناسی گرایی ناقص بنیان گذاران قرارمیدهد.
در فصل پنج ،تُدگیتلین- Todd Gitlin- به موضوع پی آمدهای پیدایش "سیاست های هویت" برای سیاست می پردازد. پرسش او به ویژه این است که آیا تاکید بر تفاوت به وسیلة تضعیف عامل بالقوه درجهت تصدیق عوام گرایی های توده ای- نظیر طبقه- برای دستیابی به قدرت جمعی، در کنش سیاسی پیگیری می شود؟ مقاله او آشکارا از منظر چپ سیاسی وارد بحث می‌شود،پرسش های مربوط به رادیکالیسم خود آشکار ساز بسیاری از موارد سیاست های هویت را طرح مي‌كند. خواسته های او درمورد پیشرفت، جستجوی ایده های جهان شمول و عوامل جمعی فراگیر مورد قبول عامه نیست. او بیشتر بر اهمیت بیش ازحد و در عین حال عوامانه محدود و مشکلات " من گرایی گروهی" group solipsism "تأکید می کند.
استفن مِنل- Stephen Mennell – به طورمستقیم درفصل شش به تقابل میان رهیافت- هایی می پردازد که معتقد است هویت جمعی ریشه در تصورات متراکم خودهای فردی دارد. رهیافت هایی که شکل گیری خود انگاره ها- self- images- و ما انگاره ها- we-images- را به عنوان فرایندهای فرهنگی وابسته حل ناشدنی می بیند. در ارتباط با تصور ویژگی های جسمی و ساختاری فرد- habitus – که بوردیو و ِالیاس -Bourdieu and Elias – به کار می برند، مانند ارتباط بین فهم هایی که هویت جمعی را در فعالیت های پیش آگاهی3 جستجو می کند با فهم هایی که آن را محصول زندگی روزمره دانسته، مسائلی که بیشتر پای اندیشه گفتمان و معانی دیگری که در شکل گیری هویتی جنبه خودآگاهی دارند، را به میان می آورد. او با نگاه به مفاهیم روبه افزایش مقیاس زندگی اجتماعی، اَشکال تغییر،گسترة هویت یابی متقابل و تولید انبوهی از لایه- های هویت انسانی را آزمون می کند. مَِنل جامعه شناسی فرهنگی را در مقابل اصالت روان شناسی- -psycologism قرار داده، و روان شناختی کردن را به خودی خود در گذر تاریخ، زمانِ به تعادل رسیدن" ما" و "من" می داند.
زارِتسکی – Zaretsky- در فصل هفتم از بعد تاریخی در جستجوی جایگزینیِ موضوع‌مند جنبه‌هايي از گفتمان روان شناختی و فردگرایانه در "سیاست هویت" است. به ویژه، او تغییر در نقش را دنبال می کند، موضوعی که روانکاو در تنظیم پرسشهای مربوط به هویت جستجو می کند. بر خلاف روایت های رایج در تاریخ روانکاوی، تمرکز زارتسکی بیشتر روی شکل بندی مجدد روابط بین "عمومی" و "خصوصی " است.
زارتسکی اتخاذ سیاست هویت دقیق روبه رشد را صرفاً یک روند کلی نمی بیند، بلکه آن را واکنشی به اوضاع و احوال سیاسی میداند که بیشتر حاصل جدایی تولید سرمایه داری و زندگی خصوصی است. این امر، تلاش سنت مارکسیستی درباره پروژه یکسان ساز آزادی سیاسی را تحلیل برده و معنای گفتمان روان کاوی را نیز تغییر مي‌دهد و راه را برای" سیاست های متفاوتی" که از سوی پَسا ساختارگرایی القا می شد، باز مي‌كند.
فصل هشتم، مشکلات نظریه اجتماعی و سیاست های مربوط به هویت را براساس تحلیل‌های تجربی، موضوعاتی درباره زندگی آمریکایی- آفریقایی و تولید فرهنگی پیش رو میگذارد. مانتیا دیاوارا - manthia Diawara - به برخی از تفاسیر انتقادی فرهنگیِ آمریکایی- آفریقایی پرداخته است. موضوعی که فرض میشود در زندگی آمریکایی های سیاهپوست جنبة آسیب شناختی دارد- گرچه عمده این آسیب ها دارای عوامل خارجی است. او به دنبال رهیافتی در مورد هویت آمریکایی- آفریقایی است که نیاز به فرضیه سازی جهت تغییر ندارد.
با چنین طرز تفکری، او تنش در نخستین بخش خود زندگی نامة مالکم ایکس را که بر Detroit Red متمرکز است، بین قطعیت جنبه های فرهنگ سیاه پوستان و در خواست جدایی از آن فرهنگ را بررسی می کند. دیاورا نشان می دهد چگونه موضوع تثبیت یا تغییر، با موضوعات گسترده تری در تولید فرهنگی آمریکایی- آفریقایی مثل اجرای موسیقی سیاه پوستان برای مخاطبین سفید پوست، ارتباط دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه


جامعه شناسی قشرها و نابرابری های اجتماعی
نويسنده : ليونارد ريزمن ، مارينو اف .انگويتا
ترجمه: محمد قلی پور
ناشر : نشر آوای کلک
تیراژ: 2000
قیمت : 46000ریال

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه


جامعه شناسی تاريخی غرب گرايي وغرب ستيزي
مقدمه

عصري كه درآن به سر مي بريم به درستي عصر ارتباطات نام گرفته است. ارتباطات در معناي وسيع و گسترده ي آن مرزهاي سياسي و جغرافيايي كشورها را در نورديده و به گونه اي ارتباط ناخواسته نيز دامن زده است. اگر در گذشته هاي نه چندان دور برقراري ارتباط ميان ملتها و دولتها با دشواري فراوان صورت مي گرفت وحوادث مهمي در نقطه اي از عالم رخ مي داد كه ديگر افراد از آن بي اطلاع مي ماندند، اكنون اخبار و اطلاعات، خود به سراغ انسانها مي روند.در مواردي، انسانها بدون آن كه خود تلاش كنند وحتي تمايلي داشته باشند، ناچار به برقراري ارتباط با ديگر انسانها، گروهها و فرهنگ ها مي شوند. بنابر اين امروزه اطلاعات دو ويژگي بسيار مهم پيدا كرده است. برخلاف گذشته كه اطلاعات تنها در اختيار افراد معدودي قرار مي گرفت، امروزه اطلاعات همگاني شده و برد آن بسيار وسيع شده است.
در چنين وضعيتي اقتباس فرهنگها و تمدنها از يكديگر امري اجتناب ناپذير است و اگر فرهنگي به نحو فعال به كار تعامل وگفتگو با ديگر فرهنگها و تمدنها برنخيزد، بايد به نحو انفعالي پذيراي كالاها و محصولاتي باشد كه از ديگر فرهنگها به سوي فرهنگ بومي سرازير مي شود.
فرهنگ ما نيز از اين قاعده كلي مستثني نيست.ما نيز ساكنان سرزميني هستيم كه جزئي از دهكده كوچك اطلاعات وارتباطات به شمار مي رويم. هر روز عناصر فراواني از فرهنگهاي مختلف در قالب آرا و انديشه هاي نو، آداب و رسوم جديد و ... به اين سرزمين وارد مي شود، و ساكنان آن تحت تأثيرقرار مي دهد.
اين كتاب، به دنبال علت يابي رويدادهاي تاريخي وچرايي آن نيست، بلكه درصدد است تا به سنخ شناسي رفتار نخبگان بپردازد. سنخ شناسي تعامل فرهنگي با غرب، تنها به شرح و توصيف آن بسنده مي كند. البته از دايره تنگ و صرف نقل روايات تاريخي فراتر رفته و در سطح غرب گرايي، غرب ستيزي و غرب گريزي به نسبت نخبگان با جهان غرب مي پردازد. البته بايد اعتراف كنيم كه اين كتاب نتوانسته مرز ميان نگاه تاريخي و جامعه شناسي را رعايت كند، چرا كه گاهي اوقات تنها به بازنمايي رابطه فرهنگي يا علمي نخبگان قناعت مي كند.
شكل كلي كتاب، بي شباهت به تحقيقات آكادميك نيست، چرا كه ابتدا در فصل نخست به كليات و طرح مساله پرداخته، سپس به تعريف مفاهيم و چارچوب تئوري مي پردازد. مباني و متكاي تئوري طرح شده نظريه جامعه شناختي پارسنز است كه تنها از بخش هايي از آن الهام گرفته ايم.
در فصل دوم روش شناسي كتاب معرفي مي شود.در اين فصل به مبناي روشي کتاب اشاره ميشود.آنچه مسلم است اين كه مطالعه انجام شده در اين كتاب بر مبناي داده هاي تاريخي صورت گرفته است.سپس به صورت مختصر اسناد و مدارك افراد بررسي شده، منابع دست اول ودوم نيز توضيح داده مي شود. ماخذ يابي و روش تحليل نيز در اين فصل توضيح داده مي شود. روش مطالعه دراين كتاب روش تحليل كيفي است. به دليل وجود برخي نارسايي ها در روش تحليل كمي از روش تحليل كيفي در اين كتاب استفاده شده است.
فصل سوم كتاب كه اصلي ترين فصل آن است، عمده دار سنخ شناسي تعادل نخبگان ايراني با غرب است. در اين فصل به اضلاع چهار گانه تعامل به شرح زير پرداخته ايم:
نخست لايه علم، تكنيك و صنعت غرب، دوم لايه انديشه هاي فلسفي سياسي، فرهنگي، اجتماعي، سوم لايه هاي اخلاق در رفتار غربيان و چهارم لايه استعمار. فصل چهارم كتاب نيز به نتيجه گيري و توصيف نسبت نخبگان در چهار لايه اشاره شده با غرب مي پردازد. برخود لازم مي دانيم تا از زحمات بي شائبه آقاي عليرضا شمشيركش شهري دانشجوي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي واحد گناباد كه زحمت باز نويسي بخش هايي از كتاب را كشيده اند، تشكر و قدرداني نمائيم.




گروه پژوهشي علوم اجتماعي- جهاد دانشگاهي مشهد - پاييز 1387

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه


خشونت عليه کودکان (چاپ دوم)
مقدمه
این کتاب هم جنبة آموزشی و هم جنبة آگاهی بخشی دارد. از یکسو گروه سنی پنج تا یازده ساله را شامل می شود و از سوی دیگر موقعیتی را پیش روی خواننده می گذارد که او را با افق های تازه ای آشنا می کند.کتاب شامل هشت فصل به شرح زیراست: فصل نخست اطلاعات زمینه ای برای سر گروه هایی را فراهم می کند که به نحوی با کودکان سر وکار دارند. در فصل دوم مقولات مربوط به خشونت معرفی میشوند. فصل سوم به موضوع خشونت در خانه وخانواده می پردازد.
خشونت در مدارس و مراکز آموزشی موضوع فصل چهارم است. فصل پنجم با عنوان خشونت علیه کودکان درمراکز نگهداری و زندان ها است. فصل ششم خشونت در محیط کاراست. عنوان فصل هفتم خشونت در جامعه است. فصل هشتم با نام حرکت به جلو مجموعه ای از کارهای عملی برای سنجش خشونت را پیش روی خواننده می گذارد. این کتاب همچنین دارای یک ضمیمه است که پیمان نامة حقوق کودک در آن آمده است.لازم به توضیح است که هیچ کدام از مطالب کتاب در چاپ دوم تغییر نکرده،حتی فصل بندی آن نیز فصل بندی چاپ نخست است. کسانی که مخاطب این کتاب هستند، مربیان مهد کودک، معلم ها، کاروَران کانون های اصلاح وتربیت، بهزیستی و بالآخره مادرانی که قصد دارند آگاهی خود را در زمینة نحوة مواجهه با کودک افزایش دهند.
محمد قلی پور- عضو گروه پژوهشی علوم اجتماعی جهاد دانشگاهی مشهد-پاییز1388

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه


مهره مار (درآمدی برخرافه گرايی)
نویسنده:محمد قلی پور
ناشر : نشر شاملو
تیراژ: 1000
قیمت : 25000ریال

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

فرهنگ کوچک واژگان علوم اجتماعی


فرهنگ کوچک واژگان علوم اجتماعی


نویسنده : محمد قلی پور


ناشر : نشر شاملو


تیراژ: 1000


قیمت : 20000ریال

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه


روان شناسی اجتماعی رفتارحزبی


نویسنده : آنا تریاندا فیلیدو


ترجمه : محمد قلی پور


ناشر : نشر مرندیز


تیراژ: 1000


قیمت : 18000ریال

درباره معنای زندگی
نویسنده : استن رو، کالین لیث و...
ترجمه : محمد قلی پور- رضا دانشمندی
ناشر : نشر مرندیز
تیراژ: 2000


قیمت : 30000ریال

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

رويکرد حقوقی- روانشناختی به خشونت خانگی عليه کودکان

نویسنده: ریچارد ای. برمن، لوسی سالسیدو کارتر و ...
مترجم: محمد قلی پور


ناشر: مرندیز


سال نشر:1384

تیراژ: 2000


قیمت: 15000 ریال

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه


خشونت علیه کودکان

مولف: محمد قلی پور


ناشر: نشر شاملو


سال نشر: 1387


تیراژ: 1000


قیمت: 15000 ریال

۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه


آيينه جام، جامعه شناسی توصيفی آرا و انديشه های دکتر عبدالکريم سروش

نویسنده: محمد قلی پور
ناشر: مرندیز


سال نشر: 1384


تیراژ: 2000


قیمت: 15000 ریال

طرح پرسشنامه و سنجش نگرش دينی

نویسنده: برادلی جی. استراهان، جی. دایان نایت، ویلیام ای. سدلاسک


برگردان: محمد قلی پور، مریم اسکافی




ناشر: مرندیز




سال نشر: 1384




تیراژ: 2000




قیمت: 12500 ریال

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه


جامعه شناسی قشرها ونابرابريهای اجتماعی

نویسنده: لئونارد ریزمن، ماریانو اف. انگویتا


مترجم: محمد قلی پور




ناشر: آوای کلک، مرندیز




سال نشر: 1383




تیراژ: 2000




قیمت: 26000 ریال




با مقدمه: دکتر هما زنجانی زاده

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه


جنبش های نوین دینی(محدودیت ها و امکانات)


نویسنده: برایان ویلسون- جیمی کرسول


مترجم: محمد قلی پور


ناشر:  مرندیز


سال نشر: 1387


تیراژ: 2200


قیمت: 50000 ریال




معرفی کتاب :
جنبش های نوین دینی(محدودیت هاو امکانات)
برایان ویلسون وجیمی کرسول
با مقدمه ی سارا شریعتی مزینانی
برگردان: محمد قلی پور
پژوهشکدةجهاد دانشگاهی
کتاب دارای سیزده فصل ، یک پیشگفتار از جیمی کرسول مدیر انستیتو مرکز اروپایی فلسفه شرقی و یک مقدمه از برایان ویلسون است . مطالب افزودنی کتاب مقدمه سارا شریعتی ، مقدمه مترجم ودرپایان نیزواژه نامه انگلیسی – فارسی است. کتاب درسال 1999 به وسیله روتلج و با همکاری انستیتو مرکز اروپایی فلسفه شرقی چاپ شده است . این کتاب توسط انتشارات مرندیز در سال 1387به فارسی چاپ و منتشر گردیده است.
همانگونه که شریعتی می گوید جنبش های نوین دینی ، اصطلاح نا آشنایی در ادبیات جامعه شناسی دین ما است . به راستی کدام جنبش ها ؟ چرا جدید ؟ از چه نظر دینی ؟ و اساسا ربط این بحث با جامعه ما چیست ؟ ما که درایران با " بازگشت امر دینی "رو به رو نیستیم یا به قول دوستی ، دین کی از جامعه ما رفت که حالا در شکل جنبش هایی جدید ، ظهور مجددی داشته باشد ؟ این پرسش های درست اما در برابر واقعیت ظهور و گسترش دینداریها و معنویتهای جدید ی در ایران که اگر نه در شکل یک جنبش ، اما به عنوان جریانات نو ظهوری که دردهه ی اخیر با اقبال بسیاری رو به رو شده اند ، بی پاسخ می مانند و جامعه شناسان ما ، ما را در کار مطالعه این جریانات ، نیازمند ادبیات تحقیقی می کنند که بیش از هر زمان دیگر بدان نیازمند است .
« بازگشت امر دینی » بازگشتی که نه به معنای باز آمدن دین ، بلکه اشکال مشخصی بود که دین و دینداری در جامعه مدرن یافته بود . سارا شریعتی در پرتو « جامعه شناسی مدرنیته دینی » به این گونه مباحث دینی می پرداز د و بر این باوراست که زمانی دورکیم « صور بنیادی حیات دینی» را موضوع مطالعه خود قرارداده بود ، انگار وقت آن رسیده است که به « صور امروزی حیات دینی » نیز پرداخته شود .
درنامگذاری این صور جدید برخی از جامعه شناسان از اصطلاحاتی چون ادیان سکولار ، ادیان تمثیلی ، ادیان استعاره ای ، ادیان بی شکل ، ادیان موازی ، دینداری های سبک ، ادیان خود ساخته ، دین کدر و... استفاده کردند و دیگران از شبه دین ، تقریبا دین ، پیرادین و از « معنویت های آ لترناتیو » سخن گفتند .
در هر حال آنچه مسلم بود بحران اعتبار ادیان نهادینه وظهور یک « میدان رقابتی » بود که با سه ویژگی غیر سیا لیت ، ترکیبی بودن و شورمندی شاخص می شد و به موازات یا به عنوان بدیل دین رسمی خود را عرضه می کرد . حضور این جنبش ها در مهد مدرنیته ای که به تعبیر مارسل گوشه ، شرط ورود ش خروج دین بود ، جامعه شناسی ر ا به باز اندیشی
د ر خصوص اشکال نوین دین و دینداری و رابطه اش با مدرنیته سوق داد . پارادایم « عقب نشینی و زوال دین » مورد سوال قرار گرفت و یک تجدبد نظر تئوریک را اجتناب ناپذیر می کرد ، تجدید نظری که برپارادایم سکولاریزاسیون انجام گرفت و جای خود را به « باز ترکیب امر دینی » داد.
جنبش های نوین دینی ، مجموعه ای از سازمانهای مذهبی است که در سه یا چهار دهه اخیر پدیدار شده است. این پدیده تنها به جهان غرب محدود نمی شود ؛ بلکه نو آوری های دینی درقسمتهایی از آفریقا و آسیای شرقی مشاهده می شوند . روی هم رفته ادبیات جامعی در این مجموعه شکل گرفنته است . محل شکل گیری جنبشها ، رقبای جنجالی شان ، سیل خبرنگاران ، رساله های وزین وتحقیقا ت تحلیلی – تطبیقی آکادمیک از اهمیت قابل توجهی برخوردار است .
این کتاب می خواهد واکنش تأثیر ادیان جدید را نه تنها بر تک تک هواداران ، بلکه بر حوزه ی وسیعی از جامعه ی کنونی جست و جو نماید و لذا بیشتر برنفوذ اجتماعی و تاثیر ادیان جدید تاکید شده است .نویسندگان این کتاب که جنبشها ی نوین را از دید وسیع تری نسبت به هواداران و رقبا بررسی کرده اند با نگاهی دقیق به رابطه ی مذاهب جدید و سازمانها ی بزرگ در جوامع کنونی ، محدوده ی تحقیق را گسترش داده اند از این رو ، دو فصل نخست کتاب در خصوص دامنه ی جنبشها ، خاستگاه و زمینه ی اجتماعی آنهابحث می کند.
فصل نخست کتاب در بر گیرنده مقاله پروفسور بارکر با عنوان « وقوع و اهمیت جنبش ها ی نوین دینی » است . جنبشهای نوین دینی ، امروزه یک پدیده ی جهانی است . این جنبشها نه تنها از درون سنت یهودی – مسیحی بلکه از سنتهای دیگری نظیر هندوئیسم ، بودیسم، اسلام ، شینتوئیسم و بی دینی و از فلسفه ها و ایدئولوژیهای جدید تری نظیر روانکاوی و داستانهای علمی – تخیلی نیز بر می خیزد . بارکر رشد این جنبشها د راروپا ، آمریکا ، شوروی ، ژاپن و آفریقا را بررسی می کند . او نشان می دهد که ارزش و اعتبار این جنبشها به لحاظ آماری وابسته به جامعه و فرهنگی است که درآن رشد می کنند. اهمیت آنها بیشتر در واکنش جامعه به آنهاست.رابطه ی نهادهای اجتماعی و فرهنگی با جنبشهای نوین دینی درشکل بخشیدن به آنها دارای اهمیت است .
پروفسور کالین کمپل درمقاله ای با عنوان «شرقی شدن غرب » - فصل دوم کتاب – به بررسی تغییرات فرهنگی و مذهبی درغرب در اشکال جنبشهای دینی جدید می پردازد . تحقیق او نشان میدهد که ادیان غربی در جهت گیری دینی خود از تعالی گرایی به یک مفهوم الهی شرقی تغییر الگو داده اند . در حالی که تعداد افرادی که به مسیحیت می پیوندند تقلیل یافته ، دین های شرقی ، در هر دو شکل سنتی و غربی شده شان در حال بسط و ترقی هستند . همچنین دیگر جنبش های نوین دینی که آشکارا به عنوان سیستم های روان درمانی شناخته می شوند نیز وابستگی زیادی به نظریات غا لب در فلسفه شرقی دارند .


فصل سوم به رابطه ی اعجاب انگیز بین ادیان جدید و سازمانهای اقتصادی مدرن می پردازد . دکتر پاول هیلاس در مقاله ای با عنوان « سعادتمندی و جنبش نو ظهور» از دریچه اقتصادی به بررسی دینداری های جدید می پردازد ، چرا که اهمیت اقتصادی تعهد دینی به نسبت جنبه فراموش شده جامعه شناسی دین است .شبیه با آنچه د رنظریه پروتستانی وبر که رفاه اقتصادی لازمه دینداری است ، در بعضی از ادیان جدید امروزه هم ، دل مشغولی آشکاری جهت آموزش سعادتمندی و ترقی هواداران این دین ها وجود دارد . وی شرح می دهد که چگونه استفاده کامل انسان از استعدادهایش د رگرو رفاه معنوی اوست و همین طوراشاره ای ضمنی به نقش این ارتباط در فرهنگ مدیریت تجارت درجامعه ی کنونی دارد . اهمیت اقتصادی شکلهای جدید دینداری و معنویت گرایی در غرب ، چگونگی کسب منابع مالی و در آمد این جنبشها و به طور کلی ارتباط این نوع دینداریها با رفاه اقتصادی برخی از محورهای اصلی این مقاله هستند .
در فصل چهارم،مقاله آنتونی باو نی با عنوان « جنبش های نوین دینی ، جنبه ی قانونی » آمده است . این فصل به تاثیر گذاری برخی از جنبشها بر قانون پرداخته و مشکلات قانونی پیش رو را د ر را بطه با داعیه ی این جنبشها و منزلت اجتماعی شان بررسی می کند . همچنین به خواسته های شان که به اندیشه ادیان سنتی نیز شبیه است اشاره دارد.
رسانه های گروهی به عنوان « سازمان بزرگ جامعه اطلاعاتی » و رکن اساسی دموکراسی – رکن چهارم – که به طور فزاینده ای خط مشی مباحث عمومی و سیاسی راتعیین می کند ، د رخور توجه است . در فصل پنجم پروفسور جیمز بک فورد نقش این رسانه ها با جنبشهای نوین سیاسی را تعیین می کند . اطلاعات و نگرش اکثر مردم و کسانی که دیدگاه خصمانه ی شدیدی راجع به جنبش های نوین دینی دارند ، از طریق رسانه ها ی همگانی به دست آمده است . در میان تمامی نهاد ها ، رسانه های جمعی جنجا لی تر و مستقیم تر از بقیه با جنبشهای نوین دینی در ارتباط هستند . بک فورد نقش تعیین کننده ای را که رسانه های جمعی در تشدید مباحث و تغذیه ی جنبش ضد کیشی ایفا می کنند ، با در نظر گرفتن رویه قضایی نسبت به جنبشهای نوین دینی و گاهی با در نظر گرفتن این رویه نسبت به دین شرح می دهد .
فصل ششم به مقاله ی لیلیستون و شفرد با عنوان « جنبش های نوین دینی و سلامت روانی » اختصاص یافته و به مقوله ادیان جدید و سلامت روانی در ایالات متحده پرداخته است . رسیدگی به سلامت عمومی تنها در دهه های اخیر موضوع رسمی سیاست دولت شده ، و این بعد از زندگی ، بی تأثیر از گرایش های مذهبی نیست . وابستگی دینی ، سلامت و به خصوص سلامت روانی کسانی را که به این دین ها گرویده اند ، تقویت یا تضعیف می کند . نویسندگان فرضیه های موجود در این زمینه و پیرامون دین ها ی جدید را مورد بررسی قرار می دهند . آنها تاثیرات احتمالی عضویت در این جنبشها را روی کودکان و بزرگسالان بررسی می کنند .
مرور کلی هر فرایندی از تغییر اجتماعی بدون توجه به تفاوتهای جنسی نمی تواند کامل باشد . مقاله ی مندرج در فصل هفتم با عنوان « زنان د رجنبش های نوین دینی » به کمک الیزابت پوتیک ، شیوه ها ی جدید معنویت را بر نقش اجتماعی زنان که حاضر به تقش آفرینی متمایز ی در توسعه ی جنبشها ی نوین دینی شدند ، مورد آزمون قرار می دهد . یک مسئله مهم که ازدین معاصر برخاسته ، روشی است که طبق آن تفاوتها ی جنسیتی مورد توجه واقع شده اند . انتظار می رود جنبشها ی نوین خودشان وسیله ی تغییر باشند ؛ آیا آنها عکس العمل یا وسیله ی تغییر اتند ؟ دکتر بوتیک د راین فص بسیاری از جنبه های مرتبط با ادیان جدید و نقش محدود ی را که زنان برای پیشرفت خود در این زمینه ایفا می کنند را مورد بررسی قرارمی دهد .
فصل هشتم کتاب ، توسط کالین اسلی به تعاملات و حتی تهاجمات بین جنبشها ی مذهبی جدید و کلیساها می پردازد . در میان نهاد ها ی اجتماعی که جنبشهای نوین دینی با آنها برخورد دار ند یا بر آنها تاثیر می گذارند ، کلیسا به عنوان نهادی که مستقیم ترین تاثیر را می پذیرد درنظر گرفته می شود و بدیهی است که کلیساها پاسخگوی امور معنوی باشند . هنوز هم آژانس ها ی مذهبی دیر پا به شدت د رخصوص جنبشها ی نوین دینی سخن می گویند . آنگونه که اسلی روشن می کند ، در رابطه با سابقه تاریخی بلند مدتی که کلیسا دارد ، هیچگونه کوتاهی و بی توجهی نسبت به واکنش نوشتاری در رابطه با جنبشها وجود ندارد در این فصل یک روحانی پیرو کلیسای انجیلی نظر شخصی خود را پیرامون این موضوع که مسیحیان چگونه نسبت به این گونه پدیده های جدید واکنش نشان می دهند ، بحث کرده است .


همانگویه که ویلسون می گوید : نهادهای اجتماعی از یک کشور به کشور دیگر تفاوت می کنند . علی رغم تأکید بر موقعیت بریتانیا و ایالات متحده ، به خاطر محدود نشدن مطالعه ، بحث عمومی تری در خصوص پیدایش شکل های جدید معنویت د رفصل ها ی نه و ده معرفی خواهد شد . از دیگر کشورها – کاتولیک – ( نظیر ایتالیا و امریکای لاتین ) به عنوان نمونه یاد می شود .موضوع اصلی مقالات این کتاب مبتنی بر زمینه هایی است که جنبشها ی نوین دینی بر آنها تاثیر گذار هستند البته گزارشهای توصیفی اندکی درباره جنبشها ی مختلف – که بیشتر آنها فراملی عمل میکنند – ارائه شده است.اماجنبشهای دیگری هستند که بومی بوده و به دنبال تبلیغ دین خود در جاها ی دیگرنمی باشند و آیین معنوی ضد فرهنگ بومی را به زبان می آورند . مقاله اینتروویگن توصیفی ازیک نمونه ازاین نوع جنبشها به نام « دامانهور» در کشور به ظاهر یکپارچه کاتولیک می باشد .
پروفسور کلارک د ر فصل ده مجموعه ای از ادیان جدید وارداتی توسط مهاجران خارجی یعنی ژاپنی ها د ربرزیل را بررسی می کند . وی تاکید بر انتقال فرهنگی را به عنوان چارچوب خاص خود برا ی تحلیل یک بافت فرهنگی ویژه برزیل انتخاب کرده است . ادیان جدید در تمامی دوره ها باعث تحریک احساسا ت مخالفان شده ، به طور قطع در پاسخ به چالش این جنبشها توجه کاملا جدی از سوی جنبشها ی «کیش ستیز» خودجوش به این موضوع جلب شده است .
سه فصل پایانی کتاب به واکنشها ، مخالفت ها و چالش های جنبش ها ی دینی جدید می پردازد . ملتون در فصل یازده در مقاله « کیش ستیزها درایالات متحده » به این موضوع می پردازد . یوسارسکی استراتژی و تاکتیکها ی کیش ستیز را به طور مستند بررسی و نقش کلیساها و بعضی از آزانس های حکومتی را در جنگ علیه جنبشها ی نوین دینی در آلمان شرقی بعد از اتحاد مجدد آلمان آشکارتر می کند . کری سیدس در فصل سیزدهم به جنبش کیش ستیزی در بریتانیا می پردازد . وی نشان می دهد که بعضی از این جنبشها مرتبط با آژانسها ی مسیحی انجیلی سابق هستند که رسالت آنها جنگ با چیزی بود که آن را خروج از مسیحیت می دانستند – مثل مکتب مورمونیسم یا شاهدان خدا – ولی مبارزه کنندگان سکولار دیگری نیز وجود داشتند . اشکا ل متفاوت مخالفتها و انواع گروههای کیش ستیز در این مقاله بررسی می شوند.