۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه



احترام به جنون
هر ساله برایم اتفاق می افتد، چه سرنوشتی ،خدایا ! با خود کلنجار می رفتم و نمی فهمیدم که این چه بازی عجیبی است. انگار اردی بهشت و خرداد که می شود، هوایی می شوم. میل به پرواز، میل به تغییر، میل به تصمیم. دو یا سه سال است که چنین وضعیتی دارم. چه حس غریبی! امسال نیز قاصد سرنوشت برایم نامه ای آورد. نامه رسان اما، از جنس پرنیان بود.غریب افتاده ای بود از کاروان زندگی.حدیث او، حدیث سرنوشت تمامی " تن ها " بود. پیغامبری که پیغامش رابطه بود.رابطه ای نه از سر ناز که از سر نیاز. اما رازی در میان بود که من با گشودن نامه ی او متوجه آن شدم. او نیز مثل کثیری از " تن ها "، تنها بود. طفلکی ! چه جسورانه گام می گذاشت در "من" و من نیز در آنسوتر نیاز او، نیاز دیگری داشتم. دغدغه اصلی من تنهایی نبود که اگر تنهایی بود، خود معنایی داشت و در پس آن معنا امیدی. من در صدد بودم تا احترام به غرور و احترام به جنون را پاس دارم و او اما در پی اِطفای یک احساس برادرانه در خویش.چطور می توانستم میان آنچه او فاقد آن بود و من واجد آن، رابطه برقرار کنم؟ او نیز واجد چیزی بود که بی تردید من فاقد آن بودم. پس متوجه آن راز شدم. رابطه! رابطه می توانست شور و هیجانات درونی ما را ساماندهی کند. رابطه می توانست نیاز من به ناز را به چیز دیگری تقلیل دهد و آن را دستمایه ی ورق جدیدی در زندگی ام سازم. نخستین و ابتد ایی ترین اصل اساسی این است که : اساس رابطه نیاز است و البته دو سوی این رابطه هر دو به آن آگاه بودند. من خودخواهانه درصدد احترام به جنون بودم و او نیز تنهایی بود که به " تن های" دیگر تن می داد. تن دادگی او البته نه از سر تزرع و دریوزگی که با سودای داشتن کسی بود که برادرانه بتواند تیمارش کند و سر بر روی شانه هایش بگذارد. این بود که متوجه دو دنیای به غایت دور از هم شدم که یکی شدگی آن غیر ممکن می نمود. یک " تن " وقتی تبدیل به " تن ها " می شود که نیازهای خود را به تعویق بیندازد. اگر "تن" به "تن" تن ندهد، تنها باقی خواهد ماند. راز رابطه این بود که کشف رمز شد. مرحله بعد، مرحله دیگری بود که شرح آن بسیار مفصل است. برای شرح آن باید قواعد بازی اقتصادی را دانست که حال آدم را به هم می زند.وزن کشی شروع می شود، انسانیت انسان به دارایی اش تقلیل می یابد و قدر و قیمتش در ترازوی چشم و ظاهر و فرم و دَک و پُز سنجیده می شود.در نزد من احترام به غرور، احترام به خود بود. در تفسیر من از رابطه، رابطه می توانست، احترامی باشد که یک طرف آن به جنون دیگری احترام می گذاشت. شرح قصه ی خرداد، شرح احترام به جنونی بود که در هر پیوند وجود داشت. هر کدام از ما که نتوانیم احترام به جنون را پاسداریم، به قطع رابطه کمک کرده ایم، چرا که در رابطه تن دادگی است و عبور از خود. شرح قصه ی من کی هستم و او کی بود نیز بماند که موضوعی دیگری است و در این جریده نمی گنجد. من به نسبتی که متوجه کلامش می شدم می توانستم پاسخگو باشم.وقتی می گفت: سلام . من متوجه می شدم که باید بگویم: سلام. ولی وقتی در رابطه غرورم وجه المصالحه قرار می گرفت، رابطه رو به سستی می گذاشت و احساس می کردم در ماه پاییز هستم. امسال از سر اتفاق شرح ماجرا ابتدا  نزد حضرت مولانا بردم که گفت:


آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را

احترام به جنون برایم معنادار شده بود و در پوستم نمی گنجیدم که با خود اندیشه ای کردم.تفٲلی نیز به حضرت حافظ زدم که می گفت: 



چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد


در کشاکش این دو با خود کلنجار می رفتم که خرداد رفت و دیگر پیغامبری از راه نرسید.









۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه



دایره المعارف دین و جامعه (در حال ویراستاری)
سر ویراستار: William H. Swatos . JR
ناشر: Altamira
مدیر ویراستاری: Erik Hanson
تعداد صفحات : 1100صفحه انگلیسی
گروه هدف: کسانی که در زمینه دین پژوهی(تاریخ دین، جامعه شناسی دین،پدیدار شناسی دین، روان شناسی دین، انسان شناسی دین و... مشغول پژوهش وتحقیق هستند)،به ویژه متخصصین دین شناسی اعم از حوزه ودانشگاه.
خلاصه ای از مقدمه کتاب: مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی به طور جدی ازدوران پیش از سقراط در یونان باستان بر می گردد،ولی در عصر حاضر امیل دورکیم،ماکس وبر و زیگموند فروید بیشتر از دیگران به این امر پرداخته اند.این دایره المعارف اثر منحصر به فردی است،زیرا در آن خلاصه ای از دیدگاه های علوم اجتماعی اعم از انسان شناسی،روان شناسی وجامعه شناسی ارائه شده است.در این کتاب مدخل های کوتاه و بلندی از نویسندگان مختلف جمع آوری شده که تاحد ممکن سنت های تئوریک و روش های تحقیقی را که در دوره معاصر به وجود آمده اند،مورد بررسی قرار می دهد.هر چند این کتاب بیشتر به سمت سنت های دینی آمریکای شمالی گرایش دارد،اما گستره نفوذ آن سنت های تجربه دینی جهانی را نیز در بر می گیرد.در این کتاب همچنین به انجمن های حرفه ای که به مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی پرداخته اند نیز اشاره شده است.به انجمن های حرفه ای از جمله انجمن روان شناسی وانجمن جامعه شناسی آمریکا پرداخته ایم.
تدوین این دایرةالمعارف از بهار 1993 و به طور جدی از 1994 تا کنون(1998) به طول انجامیده است.کار بر روی دایرةالمعارف با مطالعه گسترده ضمیمه های مجلات، متون وکتاب شناسی های مختلف در این زمینه آغاز شد.از این رو ،تصمیم گیری در مورد این که چه مطالبی در کتاب آورده شود و چه مطالبی حذف شود، شروع شد. فهرست اسامی افرادی که ریاست انجمن های مختلف در این زمینه را به عهده داشتند،به کتاب افزوده شد.در این کتاب به پیشینه فلسفی علوم اجتماعی نپرداخته ایم . دین نیز،به خودی خود مطرح نشده است. کتاب هایی در زمینه فلسفه والاهیات وجود دارند،اما در این دایرةالمعارف فقط در جاهایی که افرادی وجود داشتند که فلسفه یا الاهیات میدانستند وبرای مطالعه دین از منظر علوم اجتماعی مفید بودند، از آنها اسم برده ایم.در مجموع،صد و نه نویسنده مختلف در تدوین این دایرةامعاف همکاری کرده اند.