۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

زبان بازی

در ميان انبوهي از موضوعات ذهني و عيني افكار خود غرق بودم كه تلفن زنگ زد در آن سوي خط دوستي از من گله مند بود كه چرا در حضور دوست مشترك‌مان از من اسم برديد. من چنين وانمود كرده بودم كه شما را به غريبي هيچ غربتي نديده و در هيچ كسوتي مشاهده نكرده‌ام. از همين رو نيز من به ياري قلم كه ياور هميشگی من در جاري شدن كلام بوده روي آوردم. از او خواستم تا مرا ياري كند و مرا به آن سوي حادثه‌هايي كه بر من گذشته بود ببرد. ابتدا چند سوال را از دوستم پرسيدم كه آيا پرسش ايشان اخلاقی است يا خير؟
فرض نخست اين بود كه احتمالاً اخلاقي است. اخلاقاً نبايد به دوست مشترك مان از شناخت قبلي‌ام با دوست جديد صحبتي به ميان مي آوردم. چرا كه به قول دوستم، او به دوست مشتركمان گفته بوده كه من دوست جديدمان را نمي‌شناسم.
سوال 1- چطور يك دوست مي‌توانسته به دوست مشترک‌مان دروغ بگويد؟ در حالي كه دوست مشترك مان با دوست من بسيار بسيار دوست تر بوده هم به لحاظ قدمت سببي و هم از نظر احساسي- عاطفي. اگر من يا دوست عزيزم بتوانيم دروغ بگوئيم- آن هم به عزيزترين كسان‌مان- كه علي الرسوم و به منوال زندگي عادي مي‌گوئيم، پس مي‌توانيم به دوست جديد الكشف خود هم دروغ بگوئيم.
فرض دوم، فرض ايمني بخشي است. يعني اين كه دوست بنده به لحاظ اين كه از برخي ملاحظات و مخاطرات ايمن باشد، مي‌خواهد كه دوست جديد من و دوست قديمي ايشان متوجه ضلع سوم رابطه نشود.
سوال 2- چرا و تحت چه شرايطي مي‌توان از يك دوست توقع داشت كه تو از رابطه‌ات با من و ديگر افراد نامحرم چيزي نگو ولي من خود اين حق را دارم.
پس مي‌توان از آنچه افراد در مناسبات اجتماعي بر زبان مي آورند نتيجه گرفت كه آنها قبل از ورود به عرصه رابطة ديگر يعني ضلع سوم رابطه، با موضوعي درگير بوده‌اند. اين موضوع خود به خود به زبان آورده مي‌شود.سابقه ذهني افراد نسبت به هم بسيار مهم است. اين كه در ابتداي رابطه از شما چه برداشتي بشود چطور خود را معرفي كنيد و چطور وارد ذهن مخاطب شويد.
معمولاً آنچه به صورت گلايه از طرف افراد طرح مي‌شود، به خاطر عدم آگاهي كامل از طرف مقابل يا سوء تفاهم پیش آمده است که مي‌تواند مبتني بر واقع نباشد. زبان مي‌تواند ربط منطقي با ذهن نداشته باشد. چيزي به ذهن خطور مي‌كند و ابراز مي‌شود. ابراز تمايل، اعلام وجود داشتن، اظهار نگراني كردن، توجيه كردن توجه و يا جلب توجه نمودن، تعارفات معمول، سلام و خداحافظي، دفاع و محكوم كردن، اظهار تأسف و يا شادباش گفتن، معمولاً نوعي بازي زباني است. بازي با قواعد گرامري زبان، نه بازي رفت و برگشت ميان ذهن و زبان. وقتي كسي به شما مي‌گويد از شما گله‌مندم كه مرا به ميهماني دعوت نكرديد ساده‌ترين گزاره بياني را پيش روي شما مي‌گذارد، ولي وقتي به شما مي‌گويد چقدر از شما خوشم مي آيد يا چه خط زيبايي داريد، در اين جا بايد توجه جدي كرد چونكه وضع مخاطره آميز مي شود. چرا كه زبان با ذهن و احساس همراه شده است.درچنین حالتی، وضعيت پيچيده مي‌شود.
1- مي‌خواهد شما را متوجه خود كند.
2- مي‌خواهد بگويد به شما توجه جدي دارد.
3- مي‌خواهد وانمود كند كه شما برايش جالب هستيد.
4- مي‌خواهد وانمود كند كه شما آدم جالبي هستيد
5 - مي‌خواهد بگويد واقعاً شما جالب هستيد و او از شما خوشش مي آيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر